تحلیل استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی از اهل توقف طالقان

ساخت وبلاگ

تاریخ باطنی، حکمت و خِرَد و منطق خود را دارد. از حکمت و خِرَد و منطق خود تبعیت می کند. فهمش ابزار شناخت و عیار و تراز و ترازوی محک و سنجش و داروی خود را می طلبد. این چنین می توان با آن نسبت برقرار کرد. این چنین می توان آن را فهمید. نقد این قلم به پاره ای تناقض ها و رفتارهای پارادوکس موعودگرایان و منجی باوران، نفی چنین تاریخی نیست. تحقیر و تحریف آن هم نیست. نقد حجاب ها و پرده های ضخیم بر چهره چنین سنّت و میراث معنوی است.

   در لایه های زیرین ارض تاریخ، نیروهای نامریی عظیمی آشیانه دارند و نهان و نامرئی درکارند. در چشم نمی آیند. در بیرون محسوس نیستند. دیده نمی شوند؛ لیکن هرازگاه چونان گدازه های آتشفشانی با جرم و چگالی و فشار سنگین متراکم در درونشان فوران می کنند و پوسته و رویه و سطح نازک و ظریف برینی و بیرونی ارض تاریخ را می شکافند و می شکنند و به بیرون می ریزند و اثقالشان را روی پوسته بیرونی تاریخ تخلیه می کنند و  پُر قوّت هم می توانند چهره فرهنگ و زندگی و نحوه بودن ما را در جهان دگرگون  کنند.

   اساساً و اصولاً روایت و حکایت و وصف پوسته و سطح برینی و بیرونی اتفاقات و تحولاتی که در سطح و لایه و یا لایه های بیرونی و برینی ارض و جغرافیای تاریخی جامعه و جهان بشری ما به وقوع می پیوندد آنقدر و آنچنان پیچیده و دشوار نیست که ردیابی و رصد نیروهای نامریی تحت الارضی تاریخ. ذهن ما با واقعیت های عینی و محسوس و ملموسِ دمِ دست و در دسترس هم دمسازتر است هم مأنوس تر و آسان تر و روان تر می تواند وصف بیرونیشان کند و بفهمشان درآورد و بفهمدشان. با سهولت و فراغت بیشتر نیز می تواند مشابهت ها و مقارنت ها و یا تفاوت و تقابل و تضاد میانشان را مشاهده و مقایسه کند و درباره شان داوری کند. در قالب اعداد و ارقام و آمار ریاضی و نمودارها و مدل ها و اشکال هندسی انتزاعی بریزد و بسنجد و به  شمارش و اندازه شان درآورد و دست به استنباط ها و استنتاج های گسترده بزند. کلاف های درهم تنیده روابط و مناسبت های میانشان را تبیین کند و دست به معناکاوی و تفسیر انگیزه ها و نیات و اغراض و غایاتی که محتملاً در پس پشت رنگارنگی واقعیت ها و پدیدارهای محسوس و ملموس و مشاهده پذیر و دم دست و در دسترس می باید بوده باشند بزند و از خرمن مشاهدات و مطالعات دانه های دانش و دانایی برکشد. تاریخ و اندیشه و دانش و دانایی تاریخی اینها همه است اما تنها اینها همه نیست. تاریخ همیشه چیزی بیش و پیش از اینها همه است.

   سنّت و میراث معنوی انتظار به موعود منجی که در برخی سنّت های دینی و اعتقادی علی الخصوص بودایی و زرتشتی و یهودی و مسیحی و اسلام شیعی مطرح است یک وجه و سطح و پوسته بیرونی و برینی تاریخی دارد که حجم سنگینی از  اسطوره ها و خرافه ها و افسانه ها و افسون ها و احادیث و روایات ضد و نقیض را بر شانه می کشد و هرچه تاریخش درازتر و طولانی تر شده است بارش نیز سنگین تر و حجاب و نقاب بر چهره اش ضخیم تر و زمخت و ستبرتر و صعب تر نیز شده است. بی تبر اندیشه انتقادی این پوسته های زمخت و ستبر و سُتُرگ را نمی توان شکست و درباره سنّت و میراثی سخن گفت که بخشی از تاریخ باطنی و معنوی و مینوی تاریخ و فرهنگ جامعه و جهان بشری را در لایه ها و زیرلایه های درونی و نامرئی ارض تاریخ پنهان دارد.

   رویکرد انسان مدرن به چنین سنّت هایی موزه ای است. چونان ماده و منبع شناخت برایش مسئله است و موضوعیت دارد و در سپهر تاریخ اندیشه اش درباره این سنّت ها داوری می کند. رویکردهای تبارشناختی و دیرینه شناختی و فیلولوژیک و زبان شناسانه و فقه اللغه اش هم موزه ای است و خشک و برینی و بیرونی. بارش ها و ریزش ها و ترشحات غیبی و قدسی و رستاخیزهای نبوی و حیات باطنی و مینوی و معنوی اهل سلوک و اشراق و شهود و عرفان و میراث غنی و بی بدیل بجای مانده از آنها و خیزش ها و خلاقیت های بی بدیل و اصیل و گوهرین اصحاب و هنر و هنرمندان بزرگ و برآمدن هرازگاه اندیشه های بزرک حکمی و فکری و فلسفی و مهارت ها و اختراعات و اکتشافات و دستآوردهای حیرت انگیز عملی و فناورانه پیچیده و ظریف اهل فن و نابغه های علمی را می توان روی پوسته نازک و لایه بیرونی تاریخ و تحولات تاریخی دید و شنید و لمس کرد و دیده ها و شنیده ها و زیسته ها را وصف و نقد و تحلیل بیرونی کرد اما اگر تصور کنیم تاریخ همین است و جز این نیست خود را فریب داده ایم. سخت و سنگین هم فریب داده ایم.

    مسئله برای انسانی که همچنان نسبتش را با چنین سنّت ها و میراث معنوی و تاریخ باطنی حفظ کرده است متفاوت است و متفاوت نیز زیسته و فهمیده می شود .

   سنّت ها و میراث معنوی منتظران به موعود وجهی از انتظارورزی آدمی چونان هستنده ای امیدورز و امیدوار است. این سنّت و میراث معنوی و ایمان و انتظار به موعود منجی چونان دیگر سنّت های اعتقادی در تاریخ درازآهنگش که البته از سنّت دینی به سنّت دینی دیگر متفاوت بوده است با تناقض ها و پارادوکس های جدّی دست در گریبان بوده است و همچنان دست در گریبان است.

   در این باره در ادامه نوشتار توضیح داده می شود. دامن مقدمه را فرومی چینیم و  بحث را که هم عنوان هم موضوع نوشتار است  پی می گیریم.

   به سال ۱۳۸۹ نشر شهید سعید محبی کتابی را در قطع رقعی که شمار صفحاتش از صدر تا ذیل صد و یازده بیش نیست با عنوان «روستای ایستا» منتشر کرد. کتاب به قلم دوست دانشور و گرانمایه و پژوهنده سختکوش و نویسنده توانای میهن ما آقای دکتر حسین عسکری به رشته تحریر درآمده است و تألیف شده است. عنوان کتاب ملهم و برگرفته از نامیست که به طرفداران «اهل توقف» اطلاق می شود. انتخابی هوشمندانه و دقیق. مناسبت عنوان کتاب با مطالب و مباحث و محتوای کتاب  همخوانی نیکو دارد. با نحوه زندگی ساکنان روستا سخت مرتبط و از این منظر نیز عنوان کتاب با معنا و با مسماست. این قلم هم ترجیحاً عنوان نوشتار کوتاه و مجمل پیشارو را ملهم از عنوان کتاب مفید و ارزنده و آموزنده ایشان «ایستا گزینان ایستا نشین» برگزیده و بر پیشانی نوشتار پیشارو حک کرده است.

   در صدر بخش سوم کتاب روستای ایستا به نقل از یادداشت های یک مردم شناس (دفتر یکم پژوهشنامه، ص۱۳۷) چنین آمده است: «ساکنان این مجموعه به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله می گیرند از هرنوع مظاهر تمدن دوری می کنند و در روشنایی فانوس، شب را می گذرانند.»

   بخش سوم کتاب را نویسنده چنین آغاز می کند: «از اواخر دهه شصت، یک مجموعه مسکونی در منطقه طالقان شکل گرفته که به دلیل شیوه خاص معماری، نظر هر عابری را به خود جلب می کند. ساکنان این مجموعه به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله می گیرند و کمتر کسی را به حریم خود راه می دهند. آنها از هرگونه مظاهر تکنولوژی و تمدن جدید دوری می کنند و همین عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله ای از شایعات و سخنان عجیب را اطراف آنان پراکنده است تا آنجا که اهالی بومی طالقان، گاه آنان را اسماعیلی مذهب و زمانی دراویش تارک دنیا و منتطر ظهور امام مهدی- علیه السلام- می دانند.»[1]

   روایتی کوتاه و دقیق و بی اغراق از نویسنده کتاب روستای ایستا. البته هیچیک از ما در آغاز بومی هیچ سرزمینی نبوده ایم؛ به مرور زمان و به تدریج بومیان این یا آن سرزمین شده ایم. ساکنان روستای ایستای طالقان از این پس، پاره ای از پیکر تاریخ و فرهنگ طالقان محسوب می شوند و مراعات حقوشان از هر نظر واجب و ضروریست. ساکنان روستای ایستا به روایت مولف اثر، از مقلدان آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی اند البته ثابت قدم تر  و استوارتر از مرجعشان که از روحانیان سال های مشروطه خواهی بود و از سنگری به سنگر دیگر در رفت و آمد بود و سرانجام پشت به مشروطه خواهان کرد و با محمدعلی شاه قاجار که مجلس و مشروطه خواهان را به توپ بست همراه و همسو شد. هرچند که رویگردانی و پشت گردانی و تجددستیزی اهل توقف یک تفاوت جدّی با دیگر تجددستیزان جامعه پساانقلاب میهن ما دارد. آنان در فکر و قول و فعل خود صادقند و ریایی و فریبی در کارشان نیست. اما اینان که کراوات بر گردن نمی آویزند و بر سینه نمی آرایند و آن را مظهر و نماد تجدد می دانند بر خوان ضیافت دستآوردهای فکری و فرهنگی و علمی و فنی بی سابقه انسان دنیای مدرن نشسته اند و با ولع سیری ناپذیر از آن کام می گیرند و باده های نو به نو دانش و دانایی اش را پی به پی می نوشند؛ بر میزبان خُرده می گیرند و می تازند و از ذات شیطانی اندیشه و عقلانیت و علم و ارزش های مدرنیته اش سخن می گویند و به ذات رحمانی سنّت و میراث خود می نازند و مدعی و منتظر عالم و آدم دیگری هم هستند. هرچند که این نقد و تاخت و تاز را هم وامدار اویند و از سنّت فکری او وام ستانده اند و بر او می تازند و علیه او می ستیزند. بی خبر از این واقعیت که با تمدن و تجددی مواجه اند که هم تاریخی هم جهانی ترینِ همه تمدن ها در تاریخ بشر است و در مقیاسی سیاره ای همه بر گِرد خوان ضیافت میراث و دستآوردهایش نشسته اند و کام می گیرند و قوت و قوّت می ستانند و تغذیه می کنند و نقد میزبان را با نفی میزبان در یک کاسه کرده اند و در یک کاسه می بینند!

   باری ما چه بخواهیم و چه نخواهیم. چه به مذاق ما  چه خوش و چه ناخوش آید. چه در آینه آن خود را ببینیم و چه پشت به آن بگردانیم؛ تجدد و تمدنی که طی سده های اخیر در قاره و منطقه غربی تاریخ فوران کرده و بر همه جغرافیای تاریخی جامعه و جهان بشری ما در مقیاسی سیاره ای دامن گسترده است و همچنان دامن می گسترد؛ لایه ای از تاریخ جهانی را پدید آورده است که میراث مشترک همه جامعه و جهان بشری ما محسوب می شود و میراث مشترک همه ما خواهد بود و خواهد ماند. نقد آن یک مسئله است و نفی اش مسئله ای دیگر. پادزهر و واکسن کووید ۱۹ هم به سعی اندیشه و علم و هوش و دست توانای فرزندان هر کشوری کشف و ترکیب و تولید شود در دفع بلا و رفع بیماری، فرقه و قوم و قبیله نمی شناسد و متعلق به همه است و می باید در اختیار  همه قرار گیرد. بر همین سیاق وقتی فناوری جدیدی نوآوری و ابداع می شود تا مانعی را از پیش رو برگیرد و گره ای از کار آدمیان بگشاید و آسان تر و ارزان تر و کم هزینه تر روان تر به نیازهای فوری و ضروری و حیاتی ما پاسخ بگوید متعلق به همه است و میراث مشترک جامعه بشری و همه محق و مجاز از استخدام و استفاده آن. معیار درجه و دامنه سهم و مشارکت و نقش ماست در گشودن گره از کار آدمیان و در هموار کردن راه به سوی یک جامعه و جهان عادلانه تر و معنوی تر و مینوی تر که یقیناً بی چنگ و دندان کینه ورزی و انتقام کم هزینه تر است و نیکوتر و شیرین تر و خوش تر. اما این موضوع مهم، بحث دیگر است و در فرصت و مناسبت دیگر درباره اش می توان سخن گفت.

باری «اهل توقف» یا ساکنان «روستای ایستا» به تعبیر و توصیف مولف کتاب یا «ایستا گزینان ِایستا نشین» طالقان به تعبیر این قلم بر مذهب شیعه دوازده امامی اند و در انتظار ظهور امام دوازدهم و به تقلید از مرجع تقلید فقیدشان چشم از همه مظاهر و مصادیق و دستآوردهای تجدد و تمدن به مفهوم متجدد آن فروبسته اند و خود را مهیای ظهور امام غائبِ قائمِ منتقم می بینند و می کنند تا در کنار او چونان مجاهدانی صدیق علیه دشمنانش که همه از ظالمان و فاسقان و کافران و تبهکاران و اهل نفاق  و دروغ و فریب و فساد هستند در آوردگاهی سخت و سنگین و سهمگین و پرخون بجنگند و در پیروزی بر دشمنان یاری اش دهند. موعودهای رهایی بخشِ دین رزتشت به روایت موبدان نیز چنینند. سر هزاره ها که ظهور می کنند با نیروی های اهریمنی و مظاهر و مصادیق ستم و فریب و دروغ خواهند چنگید. اتفاقاً در زمان ساسانیان تقویم و نحوه گاهشماری زرتشتیان روزگار ساسانی وقتی به پایان هزاره پیشین و افتتاح هزاره پسین نزدیک می شد و موبدان و شاهان ساسانی احساس می کردند مقارن شده است با ظهور موعود منجی که نام هایشان اوشیدر و اوشیدرما و سوشیانت در سنّت دینی زرتشیان آمده است چنان هراسان می شدند که تقویمشان را دستکاری می کردند تا خاطرشان از ظهور موعود منجی آسوده آسوده تر شود.[2] اتفاقاً ظهور مانی چونان منجی و رفتار موبدان و شاهان زرتشتی آئین، با او بسیار آموزنده است. یهودیان منتظر موعود منجی شان مشیحا یعنی مسیح و متبرک و سپندینه در کنیسه هایشان دعای حرج و فرج می خواندند که از پرده غیبت به در آید و خون بریزد و انتقام قوم برگزیده را از دشمنانش بستاند وقتی عیسی بن مریم(ع) در میانشان به ظهور آمد و از میانشان برآمد تصوراتی چنان موهوم و اسطوره ای و جعلی و قومی و تصویری چنان متصلب و منجمد و خشن از موعود در ذهن داشتند که چونان دیوارهای سیکلوپی بلند و ستبری که طی روزگاری طولانی به مرور زمان برافراشته شده بود مانع عظیم بر سر راه منتظران بود در دیدن و شنیدن و بوییدن و پذیرا و نیوشا شدن نَفَس و دم مسیحایی او. و این چنین جماعتی از منتظران با او از در ستیز درآمدند و جماعتی پشت به او کردند و روی از گرداندند و جماعتی دانستند که سخنش حق است و مژده اش خوش و رهایی بخش اما چنان بنده زر و سکه دنیا بودند و بنده قدرت کتمانش کردند و سرانجام به صلیبش آویختند و تن وحی را به صلیب کشیدند و گمان بردند عیسای کلمه الله را به صلیب کشیده و به قتل رسانده اند. به تعبیر قرآن:

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا: و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شده‌اند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مى‌كنند، و يقيناً او را نكشتند.[3]

روح صالح قابل آفات نیست

زخم بر ناقه بود بر ذات نیست

کس نیابد بر دل ایشان ظفر

بر صدف آمد ضرر نی بر گهر

روح صالح قابل آزار نیست

نور یزدان سُغبه کُفّار نیست

جسم خاکی را بدو پیوست جان

تا بیازارند و بینند امتحان

بی خبر کآزار این آزار اوست

آب این خُم متّصل با آب جوست

زان تعلّق کرد با جسمی اله

تا که گردد جمله عالم را پناه[4]

   یک فکر یک ایده یک عقیده یک آرمان هرچند سرچشمه ای به هر میزان گوهرین متعالی، معنوی و رهایی بخش وقتی زیر آواری از افسون ها و افسانه ها و اسطوره پردازی های قومی و اوهام و احادیث و روایات فرقه ای ناپدید می شود وقتی زیر حجم و بار سنگین برداشت های ناراست و نادرست تحریف و دفن می شود وقتی متصلب و منجمد و مخدوش می شود سر در غیبت فرو می برد و نهان و غایب می شود. هنگامه ظهور و برآمدن و آشکار شدنش، اتفاقاً این منتظرانش هستند که دچار چالش و تناقض می شوند نه نامنتظران. این منتظران هستند که نیوشای کلام و پیام و مژده خوش موعود نمی شوند. سخن او را نمی شنوند. چهره اش کلام و پیامش و نحوه ظهور و قیامش برایشان غریب و بعید و بیگانه است چون با تصورات و ذهنیتی آنها از موعود ساخته و پرداخته اوهام خود دارند مشابهتی نمی بینند. وقتی ببینند مژده عشق و اخوت و مودت و رواداری و پیام صلح و آشتی او با  قیام و انتقام  و چنگ و دندان و تیغ و تیر و شمشیر و خون سازگار و موافق طبع و مطابق با باورهای آنها نیست علیه او می ستیزند. چون دچار تناقضی بس عظیم می شوند. باور به او یعنی نفی باورهای خود. اتفاقاً هنگامه برآمدن پیامبران و رستاخیزهای نبوی آنقدر که منتظران علیه پیامبران از درستیز درآمده اند و پشت به آنها کرده اند نامنتظران سر ستیز نداشته و از در ستیز با آنها درنیامده اند.

   اما این تنها تناقضی نیست که منتظران موعود منجی با آن دست در گریبان بوده اند. اینکه جهان را بنشینیم و از پشت عینک کبود یکسر تیره و منفی و اهریمنی ببینیم و دست از سعی و تلاش بشوییم و بنشینیم منتظر بمانیم و منجی بیاید و طرح عالم و آدمی نو دراندازد و مدینه فاضله ای بنیاد نهد که در آن همه یک طور فکر می کنند و یک طور می پوشند و به یک نحو زندگی می کنند گرگ ها خوی گرگی را فراموش کردند و چونان میشان در کنار میشان از یک جوی و در کنار هم در امنیت تام و تمام زندگی می کنند چنین جامعه ای بیشتر شبیه فبرستان است و آرامگاه مردگان. به هر روی انسان، انسان است و متاع کفر و دین بساطش همیشه پهن و بازارش همیشه گرم و مشتریان فراوان و دنیا هم مهلتگاه شیطان و جولانگاه وسوسه های شیطانی:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: اوست آن كس كه شما را آفريد؛ برخى از شما كافرند و برخى مؤمن و خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست.[5]

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

در خلایق می‌رود تا نفخ صور[6]

   نکته دیگر آنکه فرض کنید تأکید می کنم این یک فرض است و یک مَثل و در مثل هم مناقشه نیست؛ از میان زنان، جانی پاکدل و پاک طینت و موید به روح القدس و نفس رحمانی از افق تاریخ معنوی و مینوی جامعه و جهان بشری ما سربرکشد و پیام عشق و مژده مودت و دوستی را در جان ما بدمد منتظران موعود مردِ جامعه و جهانی که هزاره هاست با تقریر مذکر و مردمدارانه نهادینه شده سنّت های دینی مأنوس هستند با او چگونه مواجه خواهند شد و چگونه رفتار خواهند کرد؟

   نکته آخر آنکه از منابع و مستندات فراوان و موثق تاریخی چنین استنباط می شود که نحوه زندگی آدمیان اینکه با چه گوش و هوش و ذوق و ذهن و ذائقه  فکری جهان را زیسته و عطر و بو و رنگ و طعم دنیا را بوییده و چشیده اند در نحوه مواجهه و نوع رفتار آنها در هنگامه برآمدن جان های از خود رسته و انسان های ملکوتی و متعالی سخت موثر و سرنوشت ساز بوده است. برآمدن آفتاب پیشاپیش بشارت دیدن به ما داده است. دمیدن صور پیشاپیش از گوش و هوش و هشیاری شنیدن با ما سخن گفته است. مولانا انسان گوهرهاست و غواص کم نظیر مرواریدهای نهان در اعماق زیرین بحر روح. اتفاقاً منظر و معرفتش به سنّت و میراث معنوی امام ولی غایب به غایت گوهرین است و آموزنده و پیراسته از اوهام و افسانه های قومی و فرقه ای:

پس به هر دوری ولی ای قائم است

تا  قیامت آزمایش دائم است

هرکه را خوی نکو  باشد برست

هرکسی کو شیشه دل باشد برست

پس امام حَیّ  قائم آن ولی ست

خواه از نسل عمر خواه از علی ست

مهدی و هادی وی است ای راهجو

هم نهان و هم نشسته پیش رو

او چه نور است و خِرَد جبریل اوست

آن ولیِّ کم از او قندیل اوست

آنکه زین قندیل کم مِشکاتِ ماست

نور را در مرتبه ترتیب هاست

زآنکه هفتصد پرده دارد نور حق

پرده های نور دان چندین طبق

از پس هر پرده قومی را مُقام

صف صف اند این پرده هاشان تا امام

اهل صف آخرین از ضعف خویش

چشمشان طاقت ندارد نورِ بیش

(مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص ۲۱۳)

 

حکمت اله ملاصالحی

 دانشگاه تهران: 28/3/1399 هجری خورشیدی

پانوشت ها


[1]. حسین عسکری، روستای ایستا، تهران: نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۹، ص ۵۹.

[2]. درباره واکنش نویسندگان مسلمان به ظهور منجی در سر هزاره ها، رجوع کنید به: «رساله پیشگویی ظهور مهدی در سال 949ق» منسوب به سید عمادالدین نسیمی که به کوشش دکتر رسول جعفریان در شماره 182 مجله آینه پژوهش (خرداد و تیر 1399) منتشر شده است.

[3]. سوره نسا، آیه ۱۵۷.

[4]. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۱۱۴.

[5]. سوره تغابن، آیه ۲.

[6]. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۳۶.

 

وبلاگ اسرار حکمت http://128hekmat.blogfa.com

کانال اندیشه حکمت https://t.me/andishehekmat

 

روستای ایستای طالقان ...
ما را در سایت روستای ایستای طالقان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savojbolaghio بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت: 12:26